loading...

یار آسمانی

بازدید : 1891
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 12:22

بازدید : 402
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 6:24

بازدید : 431
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 6:24

بازدید : 1385
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 1:23

بازدید : 416
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 1:23

از تیپش خوش نمی‌آمد.دانشگاه را با خط مقدم اشتباه گرفته بود.

شلوار شش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید،با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه

و آستین بدون مچ که می‌انداخت روی شلوار.در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود.یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می‌انداخت روی شانه اش ،شبیه موقع اعزام رزمنده‌های زمان جنگ .

وقتی راه می‌رفت ،کفش‌هایش را روی زمین می‌کشید.

ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را چفیه ببندد.

از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد،بیشتر می‌دیدمش.

دوستام می‌گفتم:《این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده》

#به روایت مرجان در علی همسر شهید

شهید محمد حسین محمد خانی

#جهت شادی روح امام شهدا صلوات

معرفی کتاب شهدا...کتاب قصه دلبری زندگی نامه# شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی
بازدید : 234
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 19:25

بازدید : 546
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 19:25

بازدید : 710
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 19:25

محمود شهبازی دستجردی (زادهٔ ۲۵ فروردین ۱۳۳۷ اصفهان - شهادت ۲ خرداد ۱۳۶۱[۱] جاده اهواز به خرمشهر) فرمانده سپاه پاسداران استان همدان و جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله بود. محمود شهبازی در شامگاه ۲ خرداد ماه سال ۱۳۶۱در جاده اهواز به خرمشهر بر اثر اصابت خمپاره در ۲۴ سالگی شهیده شدهو در اصفهان به خاک سپرده شد.

در ادامه خاطره مشترک :می‌توانید از اینترنت یا خود کتاب مطالعه کنید

تصویر حسین شریعتمداری(اولین نفر ایستاده از راست) در کنار حاج احمد(دومین نفر ایستاده از راست) وحاج همت (چهارمین نفر ایستاده از راست)و حاج محمود شهبازی

*شهدا را شفیع قرار بدهیم *
بازدید : 706
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 9:24

محمود شهبازی دستجردی (زادهٔ ۲۵ فروردین ۱۳۳۷ اصفهان - شهادت ۲ خرداد ۱۳۶۱[۱] جاده اهواز به خرمشهر) فرمانده سپاه پاسداران استان همدان و جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله بود. محمود شهبازی در شامگاه ۲ خرداد ماه سال ۱۳۶۱در جاده اهواز به خرمشهر بر اثر اصابت خمپاره در ۲۴ سالگی شهیده شدهو در اصفهان به خاک سپرده شد.

در ادامه خاطره مشترک :می‌توانید از اینترنت یا خود کتاب مطالعه کنید

تصویر حسین شریعتمداری(اولین نفر ایستاده از راست) در کنار حاج احمد(دومین نفر ایستاده از راست) وحاج همت (چهارمین نفر ایستاده از راست)و حاج محمود شهبازی

منشأ ویروس کرونا آزمایشگاه ویروس شناسی ووهان چین است!
بازدید : 644
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 9:24

✨✨﷽✨✨

🤔اگر انصاف داشته باشیم

🖌همسر مرحوم شهید «نواب صفوی» اعلی الله مقامه؛ نقل می‌کند؛ یک شب بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار بعدی نداریم حتی نان خشک! هر چه بود؛ امشب افطار تمام شد.

☺️مرحوم نواب لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم؛ وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحر چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد.

😟بعد نماز صبح گفتم و نماز ظهر هم گفتم و تا غروب و مغرب مرتب سر و صدا کردم که هیچ نداریم. تا این که اذان مغرب را گفتند؛ آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند چطور سفره افطار امشب نداریم؟ پاسخ دادم از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم و نیست.

😊آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست

😄خندیدیم و گفتم صد البته بله. رفتم و از فرط عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و ... آوردم و پارچ آب را جلوی آقا گذاشتم. هنوز لیوان را پر نکرده بود صدای در آمد.

😱طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان نیز بود رفت سمت در و آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند و آشنا، آقا فرمود تعارف کن بیایند.

همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند؛ آقا فرمود خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند.

من هم گفتم بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم آقا لبخندی تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف یعنی همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهد هستند.

الحمدلله آب در لوله‌ها فراوان هست. 🤲مرحوم نواب چیزی نگفت؛ یوسف رفت وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد.

گفتم این چیست؟ پاسخ داد: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده و دارند می‌روند گفت بگوییم هر چی فکر کردیم این همه غذای پخته را چه کنیم؛

خانمم گفت چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. می‌دهیم خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارند.

آقا یک نگاه به من کرد و خنده کرد و رفت. من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم و ...

آن‌ها که رفتند آقا به من فرمود،

⭕️⭕️ دو نکته:

1⃣اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی که فهمیدی تاخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟

2⃣دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود مشکل خیلی‌ها همین است نه سکوتشان از سر انصاف است نه سر و صدایشان. وقت نداشتن جیغ دارند وقت داشتن بخل و غفلت.

#پیشاهنگ_جهادوشهادت

کانال نجات تاریخ منتظر شماست

👇👇👇👇👇👇👇👇

https://eitaa.com/joinchat/1737359374C70e3695ffe

معرفی کتاب شهدا..مهاجر به بعضی شهدا مختص ...شهید محمود شهبازی

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 27
  • بازدید کننده امروز : 28
  • باردید دیروز : 21
  • بازدید کننده دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 562
  • بازدید سال : 2947
  • بازدید کلی : 27850
  • کدهای اختصاصی